دنبالـِ مستیـ بگردیمـ
چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۵۱ ب.ظ
الان که توى حیاط نشستم تا مثلا درس بخونم، صداى پرنده ها،لاى درخت بزرگ توى خیابون مستم کرده از لذت.
اى کاش مى شد صداها رو قاب کرد.
صداى بادى که میاد، صداى پرنده ها، حتى صداى ساختمون سازى. ترکیب اینا یعنى من زنده ام و یک روز دیگه رو دارم مى گذرونم. ترکیبشون هر چند تکرارى، هر چند بهم ریخته باز هم به نظرم زیبا میاد.
اگر کتاب جغرافیا دستم نبود، دوست داشتم رمان عاشقانه اى بخونم که نخونده هم مطمئنم همه چیز به خیر خوشى تموم مى شه.
[باید دنبال این صحنه ها گشت]
- ۰۰/۰۱/۲۵